logo1402

یکی از نوازندگان پراحساس و با تکنیک نی، بهزاد فروهری است که توانسته است در موسیقی اصیل ایرانی در کنار دیگر هنرمندان این ساز، حضوری درخشان و جایگاهی ممتازی داشته باشد.به جرات می‌توان گفت صدادهی ساز او یکی از گوش‌نوازترین صدادهی‌های نی در ایران است.

اجرای استاکاتوها، لگاتوها، پاساژها، جمله‌بندی و جواب‌های زیر‌و‌بم و نوآوری در ملودی‌پردازی‌های توام با نوانس و تنوع ریتم و گاه حالت‌های کروماتیک در ساز وی به‌ زیبایی نواختن او می‌افزاید.

بهزاد فروهری ۲۹ خرداد سال ۲۹ در شهر رشت به‌دنیا آمد. اولین استاد وی حسن کسایی بود. سپس برای یادگیری ردیف و گوشه‌های آوازی موسیقی سنتی از وجود استادان جلیل شهناز، علی اصغر بهاری، دکتر داریوش صفوت و محمود کریمی کسب فیض کرده و از مصطفی پورتراب در سلفژ و نت‌خوانی بهره برد و دوره هنرکده موسیقی ملی و سپس دانشگاه هنر را به پایان رساند و به درجه کارشناسی نائل شد.

بهزاد فروهری با اجرای کنسرت‌های گروهی و انفرادی و شرکت در فستیوال‌های گوناگون جهان ازجمله چین، ژاپن، کره‌جنوبی، یونان، هلند، آمریکا، کانادا و بسیاری دیگر در معرفی موسیقی اصیل ایرانی تاثیر بسزایی داشته است.

لوح تقدیر فستیوال جاده ابریشم در سال ۱۹۸۹ ژاپن، مجسمه و کتیبه طلایی در فستیوال بین‌المللی سئول در نوامبر ۱۹۹۶ و نشان بلوری از جامعه سمفونی Daytona Beach فلوریدا در سال ۲۰۰۱ بخشی از جوایز او در موسیقی است. به‌بهانه اجرای بداهه‌نوازی نی ۱۹ مردادماه بهزاد فروهری به همت موسسه «دنگ‌دنگ‌کوبان» در فرهنگسرای ارسباران، با او گفت‌و‌گو کرده‌ایم. 

لطفا توضیحاتی درباره اجرای ۱۹ مردادماه بفرمایید. چه قطعاتی را اجرا خواهید کرد و در تک‌نوازی چه مسیری را طی می‌کنید؟

این برنامه کنسرت تک‌نوازی نی است که با همراهی دف و تمبک در فرهنگسرای ارسباران اجرا خواهد شد. در کارهایی که در آلبوم‌هایم مندرج هستند، مشخص است که سبک‌وسیاق همان کارها را در این اجرا پی خواهم گرفت. بداهه‌نوازی در دستگاه‌های موسیقی ایرانی است که احتمالا از شور شروع می‌شود و ممکن است مرکب‌نوازی شود و امکان دارد در دو قسمت نیم‌ساعته اجرا به یک دستگاه خاص اختصاص پیدا کند. بیشتر بستگی به حال‌و‌هوای سالن و حس‌و‌حال من روی صحنه، در آن لحظه بخصوص دارد.

ساز نی شاید قدیمی‌ترین ساز جهان باشد و از ابتدا انسان با ساده‌ترین ابزار، نی می‌ساخته است. فکر می‌کنید این نی که امروز مورد استفاده شما و دیگر نی‌نوازان قرار می‌گیرد، چه میزان با نی باستانی تفاوت دارد و در طی اعصار آیا تغییرات خاصی در این ساز به‌وجود آمده است؟

ما در موسیقی ایران و همه کشورهای اطراف ایران و خاورمیانه، از مصر گرفته تا حتی شرق و مرکز آسیا، دستگاه‌هایی شبیه همین دستگاه‌های موسیقی ایران را داریم و حتی بعضی دستگاه‌ها را با همین نامگذاری‌های ایرانی مورد استفاده قرار می‌دهند. حتی چینی‌ها به نی همان «نی» می‌گویند اما درخصوص موسیقی ایران تنها از زمان ناصرالدین‌شاه تا امروز است که ما تاریخ تدوین شده موسیقی داریم و پیش از آن، اطلاعات بسیار کمی درباره موسیقی داریم. رسالات محدودی بعد از اسلام به‌جا مانده مثل کندی یا ۳۰۰ سال بعد ابوعلی سینا و فارابی، رسالاتی درباب موسیقی نگاشته‌اند و پس از آن عبدالقادر مراغی و صفی‌الدین ارموی متونی در این‌باره مکتوب کرده‌اند. این‌ها درباره سازها توضیحاتی می‌دهند و درخصوص موسیقی توصیفاتی می‌کنند؛ مثلا اشاره می‌شود که شکل و شمایل ساز نی چگونه بوده است که ما می‌فهمیم کاملا شبیه همین نی که اکنون استفاده می‌کنیم بوده است؛ مثلا نکات علمی و فیزیکی را هم فارابی مطرح کرده به‌عنوان مثال گفته طول لوله‌های ساز با میزان صدای ساز نسبت عکس دارد که اکنون هم در فیزیک داریم و هزار سال پیش فارابی این را متوجه شده اما چیزی از موسیقی آن‌ زمان به‌صورت مدون باقی نمانده است که بدانیم آهنگ‌ها در آن زمان چگونه بوده و چه اصوات و نغمه‌هایی نواخته می‌شده است. نه نت‌ نوشته می‌شده و نه چیزی ثبت و ضبط می‌شده است. ما تنها از دوره قاجار به بعد خبر داریم که موسیقی ضبط می‌شود و برخی‌ اساتید نت‌نویسی آغاز می‌کنند.

آیا در بداهه‌نوازی امکان دارد که وقتی نوازنده در نغمه‌هایش عمیق می‌شود، به آواها و ملودی‌های باستان نزدیک شود؟

تا خیلی وقت پیش در ایران نی را با لب می‌زدند و یک رنگ صدا بیشتر نداشته است. عرب‌ها و ترک‌ها هنوز هم نی را به‌همان صورت می‌زنند. نخستین بار نایب اسداله در زمان ناصرالدین‌شاه در اصفهان نی را میان دو دندانش می‌گیرد که صدای بسیار خالصی از آن خارج می‌شود و قابلیت زیر‌و‌بم کردن به نی بخشیده و چند رنگ صدا از نی خارج می‌شود.

در کنار رنگ‌ها، هم از نظر وسعت و هم از نظر شدت بسیار قوی‌تر می‌شود. وقتی نی را با لب بزنید صدا بسیار ضعیف است. ارتفاع و زیر‌و‌بمی هم از زمان نایب‌اسداله به نی اضافه می‌شود. نایب‌اسداله در دربار ظل‌السطان در شهر اصفهان راه داشته آن‌جا ساز می‌زده زیرا ظل‌السلطان اهل موسیقی بوده و خودش حتی پیانو هم می‌زده است؛ اگرچه انسان درنده‌خو و دیکتاتوری هم بوده و این از تناقضات تاریخی است و هنوز هم نمونه‌هایی از این اشخاص سراغ داریم؛ چرا که اهل هنر معمولا روحیات لطیفی دارند. از این جهت، از همان زمان نی تکامل پیدا کرده است؛ البته هنوز هم در برخی نواحی و روستاها نی را با لب می‌زنند اما آنچه اکنون با نی در موسیقی رسمی نواخته می‌شود، موسیقی شهری و ایرانی است که اصواتی که امروز می‌شنویم در آن تعبیه شده است و فواصلش براساس همان فواصل و پرده‌بندی تار و سه‌تار است. موسیقی نواحی و مقامی مقوله متفاوتی دارد که فواصل دیگری در آن‌ها برقرار است. ما نی را داخل دندان قرار می‌دهیم و صداهای متنوع و متفاوتی از ساز اخذ می‌کنیم. از این گذشته موسیقی ما نسبت به بقیه هنرها بسیار مهجور افتاده است و علل خاص خودش را هم داشته است و مدت‌ها در ایران در مقابل موسیقی از نظر شرع و عرف ممانعت‌هایی وجود داشته است و نوازندگان به‌راحتی نمی‌‌توانستند ساز بزنند. نه در سال‌های دور. حتی تا ۵۰ یا ۶۰ سال پیش در بسیاری از خانواده‌ها حتی اسم موسیقی را هم نمی‌شد بر زبان آورد. آنچه اکنون می‌بینید از پستوها و سینه‌به‌سینه به ما رسیده است. اکنون زمانه بسیار تغییر کرده است و فاصله‌ها نزدیک شده است؛ طی قرون گذشته فاصله‌ها بسیار زیاد بوده و وسایل ارتباط جمعی وجود نداشته است. مثلا حضرت مولانا از بلخ راه می‌افتد و چند سال طول می‌کشد تا به شام برسد. فقر وجود داشته است اما اکنون اوضاع دیگری برقرار است و در جهان ارتباطات به‌سر می‌بریم.

شاید از دوره درویش‌خان و میرزاعبداله که موسیقی از حالت شفاهی تا حدودی به‌شکل مکتوب درآمد و ردیف‌ها مدون شدند، موسیقی از شکل تفننی خودش خارج شده باشد، این‌طور نیست؟

در آن زمان قدرتمندان موسیقی داشتند و علاقه بسیاری به موسیقی در دربار وجود داشت اما نکته این‌جاست که مردم عادی به‌هیچ‌وجه موسیقی نداشتند. بهترین موسیقیدان‌ها در همه طول تاریخ در دربارها وجود داشته‌اند ولی برای مردم هیچ‌وقت موسیقی مجاز نبوده است. در زمان درویش‌خان هم همین‌گونه بوده است و دولتمردان از این‌ها حمایت می‌کرده‌اند؛ مردم عادی از موسیقی بی‌نصیب بوده‌اند تا زمانی که رادیو در سال ۱۳۱۹ تاسیس می‌شود و کم‌کم مردم موسیقی را از رادیو می‌شنوند؛ تازه تا مدت‌ها بسیاری از مردم رادیو نداشتند و سال‌ها طول کشید که رادیو همه‌گیر شود. به‌مرور تکنولوژی پیشرفت کرد تا به جایی رسیدیم که مردم بسیار به موسیقی علاقه نشان دادند. از این جهت است که درباره الحان و نغمه‌های موسیقی از یکصد سال به قبل هیچ‌ منبع و مرجع درستی در دست نداریم.

شما متعلق به نسلی هستید که همواره از آن به‌عنوان نسل طلایی موسیقی ایران یاد می‌کنند و در کنار اساتید و نوازندگانی ساز زده‌اید که برجستگان تاریخ موسیقی و نوازندگی معاصر ما بوده‌اند. جلیل شهناز، اصغر بهاری، افتتاح و بسیاری دیگر که در مرکز حفظ و اشاعه، رادیو و… فعالیت می‌کردند و پرنسیپ‌هایی داشتند که باعث می‌شد موسیقی ایرانی خیلی سریع‌تر سیر خودش را ادامه بدهد. چه خصوصیت‌های دیگری باعث شد این نسل این‌گونه پرورش پیدا کند و بدرخشد؟

رادیو که وارد ایران شد به‌طور مرتب از موسیقی استفاده می‌کرد و به موسیقی بها می‌داد. نه این‌که گوینده رادیو صحبت کند و موسیقی هم آن پشت کارش را بکند، این‌گونه بود که اطلاع‌رسانی می‌شد؛ فرضا جلیل شهناز راس ساعت ۱۹ قرار است در رادیو تک‌نوازی بکند و در آن ساعت مردم پای رادیو می‌نشستند و فقط تک‌نوازی او را می‌شنیدند. یا برنامه گل‌ها یک ساعت اجرا می‌شد و مردم گوش می‌کردند بنابراین به موسیقی بها داده می‌شد و هنرمندها هم سعی می‌کردند بهترین اجرایشان را در آن ساعت مشخص ارائه کنند و موسیقی حرفه‌ای شکل می‌گرفت چراکه موسیقی تبدیل به زندگی‌ آن نسل شده بود.

قدیم این‌گونه نبود و نوازندگان غم نان داشتند و مشکلاتی دیگر؛ امثال درویش‌خان و میرزاعبداله تک‌ستاره‌هایی بودند و وسیقی به‌هیچ‌وجه به میان مردم عادی راه نمی‌یافت. در ۵۰ سال اخیر به‌مرور موسیقیدانان و نوازندگان کار حرفه‌ای کردند. البته امروزه چندان به موسیقی ایرانی بها داده نمی‌شود، مثلا قطعات ما را پخش می‌کنند اما گوینده وسطش بلند داد می‌زند «سلام! حالتون چطوره، صبحتان بخیر و…» بی‌آن‌که اصلا نامی از نوازنده یا آهنگساز بیاورند. به هر تقدیر آن نسل این‌گونه با بها دادن شکل گرفت اما امروزه ممکن است که رادیو دیگر آن تاثیرگذاری ۵۰ سال پیش را نداشته باشد، اما دیگر مردم ایران علاقه‌مند به موسیقی شده‌اند خاصه آن‌که جمعیت ایران بعد از انقلاب افزایش پیدا کرده و قریب‌به‌اتفاق مردم دوست دارند فرزندانشان موسیقی ایرانی را فرا بگیرند و شاهد هستیم که تعداد بسیار زیادی از جوانان به موسیقی ایرانی گرایش پیدا کرده‌اند و تا سطوحی نوازندگی و موسیقی را آموزش می‌بینند و این فکر کودکان و جوانان را پرورش می‌دهد. شما تصور نکنید نسل‌های جدید ضعیف‌تر هستند. به‌خصوص نسل کودکان و نوجوانان امروز از نظر هوش و میزان اطلاعات واقعا بسیار برتری دارند و قابل مقایسه با نسل‌های گذشته نیستند؛ بسیار می‌توان به این نسل‌ها امیدوار بود اگر به‌خوبی پرورش پیدا کنند چون نیاز به عمق و مطالعه دارند تا این‌گونه سطحی نشوند. علاوه بر این‌که نوازندگان نسلی که از آن به‌عنوان نسل طلایی یاد کردید به‌دلیل تشویق‌هایی که می‌شدند پیشرفت فوق‌العاده‌ای کردند، یک نکته را هم نباید فراموش کرد و آن این‌که نقش ورود میکروفون‌های تخصصی و حرفه‌ای صدابرداری موسیقی را هم نباید نادید گرفت زیرا تاثیر بسیاری در اصلاح تکنیکی نوازندگان داشت یعنی وقتی نوازندگان صدای سازشان با میکروفون‌های حرفه‌ای ضبط می‌شد و صدا را می‌شنیدند ظرایف کار خودشان را درک می‌کردند و می‌توانستند به‌راحتی خودشان را رتوش کرده و از نظر تکنیکی و حسی ساز زدنشان را ارتقا می‌دادند و سعی می‌کردند که دفعه بعدی زیباترین صداها را تولید کنند و بهترین اجرایشان را داشته باشند. اما قبل از آن با میکروفون سروکار نداشتند و مثلا نی‌ می‌زدند و صدای خالص و خوبی از آن در‌نمی‌آمد یا تار را شلاقی می‌زدند یا آواز نادرستی از حنجره خارج می‌شد در‌حالی‌که به واسطه میکروفون همه ناخالصی‌ها گرفته شد. 

نوجوان بودم که با استاد جلیل شهناز آشنا شدم و آن زمان به همراه او و استاد محمدرضا شجریان و جمعی دیگر از اساتید همچون استاد اصغر بهاری در گروهی به‌نام شهنار، در کنار هم ساز می‌زدیم که بعدها شجریان نام گروه خودش را «شهناز» گذاشت اما در اصل و از ابتدا جلیل شهناز، محمد حیدری، اصغر بهاری، افتتاح و من که نوجوان بودم در آن گروه ساز می‌زدیم. آن زمان مثل اکنون نبود که نوازندگان جداجدا در ۱۶ لاین در استودیو اجرا کنند و آهنگ میکس شود؛ لطف اجراهای رادیو آن موقع این بود که دسته‌جمعی مثلا ۱۲ نفری به استودیو می‌رفتیم و آهنگ‌ها را اجرا می‌کردیم. صدابردارهای بسیار حرفه‌ای آن‌جا بودند و میکروفون‌های آنالوگ بسیار مطلوبی بود و صداهای بسیار جالبی از آب در‌می‌آمد و حس‌و‌حال بسیار خوبی برای همه ما به‌وجود می‌آمد. قبل از آن من از رشت به تهران آمده بودم تا دوره خدمتم را این‌جا بگذرانم، از طریق استاد حسن کسایی که کنسرتی با استاد پایور در تئاترشهر داشتند و خواننده‌اش محمدرضا شجریان بود، به جلیل شهناز معرفی شدم (چون کسایی آن زمان اصفهان بود) و شهناز وقتی با من آشنا شد، به من گفت یک روز نی‌ات را بردار و به رادیو بیا تا ببینم چند مرده حلاجی… وقتی به آن‌جا رفتم برای آقای شهناز اجرا کردم و به برخی سوالات او جواب دادم و به دلیل آشنایی‌ای که جلیل شهناز با حسن کسایی و مکتب اصفهان داشت، به‌خوبی تفاوت نی‌نوازی خوب و بد را می‌دانست، از آن به بعد قرار شد با آن‌ها همکاری کنم. دو سال با گروه شهناز همکاری کردم و تجربیات زیادی در اجرا با آن گروه کسب کردم اما بعد از دو سال آن گروه منحل شد و من به مرکز حفظ و اشاعه رفتم. سپس در آزمون باربد شرکت کردم که داوران آن علی‌اکبرخان شهنازی، دکتر صفوت، دکتر بکتشلی و مهدی فروغ بودند و در این آزمون رتبه نخست را کسب کردم و دکتر صفوت من را به آن‌جا دعوت کردم و دکتر فرساد هم در هنرستان ملی بودند و از من خواستند که در آن‌جا تحصیل کنم. هم آموزش می‌دیدم و هم آموزش می‌دادم. اساتید من هم استاد کریمی و صفوت و پورتراب بودند. از آن‌جا ما را به کشورهای مختلف هم اعزام می‌کردند تا کنسرت‌ دهیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *